معلمین و تحول در آموزش و پرورش:
در اغاز باید این اعتقاد را مطرح کنم که « معلم میتواند دانش آموزانش را کاملا هدایت و کنترل کند.» ( این اعتقاد با نظریه آموزش در حدّ تسلط دیوید آزوبل نیز همخوانی دارد.) به این معنی که اگر معلم مهارت های لازم را، با افزایش مطالعه و تحقیق و پرس و جو کسب کند، خواهد توانست روند آموزشی و تربیتی دانش آموزان را کاملا هدایت و کنترل کند. معلم باید فضای کلاس را به گونه ای مدیریت کند که هر دانش آموز بدون هراس نظر خود را بیان کند، سوال کند، نظرات و آثار دیگران را نقد کند، از نظرات خودش دفاع کند و در نهایت در مورد نتایج بحث ها قضاوت کند. در چنین فضایی دانش آموزان احساس راحتی می کنند و تحصیل را جزئی از وجود خودشان حس می کنند.
معلم باید با مطالعه مداوم کتب روانشناسی تربیتی و دیگر کتب، مشکلات دانش آموزان کشف کند و با روش های علمی به حل آنها بپردازد، در این زمینه معلم باید از آنچه می داند استفاده کند و نگذارد دانسته هایش، فقط در حد دانستن باقی بمانند. « هنوز در مدارس ما، بیش از تفکر، " مشق دادن و نوشتن " حاکم است.در تصویری گویا از کتاب تریسی کیدر (Tracy Kidder"s ) به نام در میان بچه های مدریه می آید که، کیدر از دختر جوانی جویا می شود که آیا خواندن را دوست دارد یا نه. دختر در جواب می گوید: " خواندن را دوست دارم. اما اصولا خواندن و خواندن را دوست ندارم" و این به معنای آن چیزی است که در کلاس خواندن بر این خردسالان می گذرد. احساس لذت و مسرت از خواندن و نوشتن که کودکان را در سطح ابتدائی به خود مشغول می دارد، به نظر میرسد زمانی که به کلاس های بالاتر می روند و در معرض تمرین های متنوع بی معنا و بی تأثیر قرار می گیرند، و بیشتر شامل ورقه های تمرین می شود، از میان می رود.»
معلم در هر درس می تواند با انجام اعمال از پیش طرح ریزی شده و سؤالات دقیق، به پرورش خلاقیت کودکان، همت کند و با این کار، توانایی مهمی را به دانش آموزانش هدیه دهد.
از طرفی دیگر، معلم باید توسط مدیر مدرسه و اداره آموزش و پرورش حمایت شود و خودش نیز نسبت به دستورالعمل های تازه انعطاف پذیری لازم را نشان دهد.